به گزارش شهرآرانیوز؛ مسائل مالی و مشکلات اداری و اجرایی، همواره، بقای خانه بزرگان هنر و ادبیات کشور را تهدید کرده است. خردادی که گذشت، محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احمد، در یادداشتی انتقادی از این گفت که خانه موزه سیمین و جلال در خاموشی و بی هویتی فرورفته است و تبدیل شده به انبار بی جان عکس ها، کتابها و سکوت. مدتی پیشتر هم خبر تخریب خانه هوشنگ ابتهاج در رشت به گوش رسید که پس از کش وقوسهای فراوان بر سر ثبت ملیِ آن اتفاق افتاد. این در حالی است که -با تغییر و تحولات فراوان شهری در محله قدیمی سراب مشهد- میتوان گفت که دیگر نشانی از جایی که گفته میشود خانه نخست مهدی اخوان ثالث بوده نیز باقی نمانده است. حال، وضعیت نابسامان خانه این شاعر در تهران هم، با گفت، گوی پسر او، یعنی زردشت اخوان ثالث، دوباره بر سر زبان افتاده است. فرزند اخوان ثالث، در گفتوگو با خبرگزاری «ایسنا»، وضعیت کنونی این خانه را نامطلوب وصف کرده است.
فرزند مهدی اخوان ثالث، با شرح آنچه بر خانه این شاعر فقید گذشته، میگوید زمان واگذاری خانه به شهرداری قرار بر این بوده که متولی خانه خانواده اخوان باشد، اما الان خانواده اخوان ارتباطی با این خانه ندارد.
خانه قدیمی دوطبقهای در خیابان زرتشت غربی (در تهران) است که مهدی اخوان ثالث سالهای پایانی زندگی اش در آنجا زیسته، خانهای بازمانده از زمان پهلوی دوم که قدمت زیادی ندارد، اما، به دلیل زیست شاعر در این خانه، حائز اهمیت بسیار است. این خانه در سال ۱۳۸۲ به ثبت ملی رسید، و بعد خانواده شاعر خانه را در اختیار شهرداری قرار داد تا بعد از تعمیرات بشود پاتوقی برای فرهنگ، و علاقهمندان مهدی اخوان ثالث. پس از اتفاقات بسیار، این خانه به عنوان «خانه موزه اخوان ثالث» در سال ۱۳۹۹ افتتاح شد.
زردشت اخوان ثالث، فرزند این شاعر که مدیریت نشر «زمستان» (ناشر آثار اخوان ثالث) را نیز برعهده دارد، در گفتوگو با «ایسنا» درباره وضعیت خانه اخوان، گفت: «این خانه را در دهه ۹۰ به شهرداری منطقه ۶ فروختیم، اما قرارمان با شهرداری این بود که آنها خانه را از ما بخرند و بعد از مقاوم سازی و تعمیرْ دوباره خانه را در اختیار خانواده اخوان قرار دهند تا متولی آن باشد، زیرا خانواده سالها در این خانه زندگی کرده و در جریان مشکلات خانه بود. قرار بود، بعد از برآورد هزینه، عملیات تعمیر و مقاوم سازی خانه آغاز شود تا به صورت خانه موزه درآید.»
او ادامه داد: «من و مادرم فقط وسایل شخصی خود را برداشتیم و از خانه بیرون زدیم؛ فرش، مبل، یخچال، تلویزیون و وسایل قدیمی همان جا ماند، حتی وسایل شخصی پدرمان. از زمانی که شهرداری آنجا را از ما گرفت، چیزی حدود سه سال درِ خانه را بست و کاری به کارش نداشت. گل و گیاهها از بین رفتند. چندباری از دیوار همسایه به داخل خانه رفتم و به گل و گیاهها آب دادم. یک بار متوجه شدم فرش پوسیده شده و لباسهای پدرم در کمد پوسیده و نابود شدهاند. این موضوع را رسانهای کردیم و بعد از مدتی شهرداری بازسازی را آغاز کرد.»
اخوان، با اشاره به اینکه این خانه دو بار بازسازی شد، ادامه داد: «این خانه قبل از بازسازی باید مقاوم سازی میشد، که این کار انجام نشد. شهرداری در ابتدا با یک معمار کنتراتچی قرارداد بسته بود که اطلاعاتی از اخوان نداشت و اصلا اخوان را نمیشناخت. یک بار، زمان بازسازی، به خانه سر زدم، و وقتی اعتراض کردم گفتند: 'شما چه کسی هستی؟ ' گفتم: 'من پسر صاحب قبلی خانه هستم که سالها در این خانه زندگی میکردم. ' گفتند: 'خانه را فروختهای و به شما ربطی ندارد. ' آنها با سلیقه معمار کنتراتچی در فرفورژه گذشته بودند، دیوار را برداشته و سنگ سیاه و قهوهای بی ربط گذاشته بودند. از این کارهای بی ربط مزخرف انجام داده بودند، که این موضوع را رسانهای کردم و گفتم این خانه ربطی به خانه اخوان ندارد و ساختمانی باب میل معمار کنتراتچی است، که در خانه را مدتی بستند و اجازه ندادند کسی آنجا برود.»
فرزند اخوان سپس گفت: «بعد از مدتی، درِ خانه را عوض کردند. من پاسخ آنها را نمیدادم و با برادرم صحبت کرده بودند و شکل و شمایل خانه را برگردانده بودند؛ درواقع، دوباره هزینه کردند و خانه تعمیر شد، اما مقاوم سازی نشد؛ فقط کف سنگ شد، نقاشی کردند و کولر گازی گذاشتند و بعد درِ خانه را به عنوان 'خانه موزه اخوان' باز کردند. من را دعوت کردند، که نرفتم، زیرا به وعده هایشان عمل نکردند و درباره خانه هم درست رفتار نشد. دو-سه درخت بود که خود اخوان آنها را کاشته بود که نابود شدند. مجسمه خیلی زشتی هم از اخوان درست کردند و آنجا گذاشتند.»
زردشت اخوان، با تأکید بر اینکه اصلا ارتباطی با این خانه موزه ندارد، بیان کرد: «البته گاهی به صورت ناشناس به خانه سر میزنم. آنجا چند باری شب شعر گذاشتند و برنامه برگزار کردند. یک بار، یک نفر شعرهایی از اخوان خواند که برای او نبود و من گفتم که 'این شعرها از اخوان نیست. شما نمیدانید شعر اخوان چگونه است و شعری [نامربوط]را به نام او میخوانید. ' همان طور که همه جای این 'کهن بوم و بر' هست، این خانه نیز به همان شکل است: یک سری آدم ناآگاه و خارج از تخصص آنجا حضور دارند.»
او، با اشاره به رفت و آمدهای کم به خانه اخوان، گفت: «عدهای معدود به خانه رفت وآمد دارند که از ماجراهای خانه خبر ندارند، یا آدمهایی هستند که با اخوان ارتباطی ندارند و میخواهند خانه موزهای بروند و آنجا میروند. درهای خانه باز هستند، اما ارتباطی با ما ندارد.»
اخوان، در پاسخ به اینکه تاکنون شهرداری نخواسته طبق قرار اولیه رفتار کند و خانواده اخوان متولی خانه موزه باشد، گفت: «اگر میشد، استقبال میکردم و جلو میرفتم. در موزه، عدهای ناآگاه و غیرفنی و حتی بی علاقه نسبت به اخوان هستند. اگر ذرهای علاقه وجود داشته باشد، پیگیر میشوند که خانه چطور شده و چطور باشد بهتر است. هیچ وقت خبری نشد، در صورتی که چند بار هم گفتهام خانه باید در اختیار خانواده باشد. چه کسی دل سوزتر از خانواده را میتوانند پیدا کنند؟! این خانه هست و در خانه را هم باز میکنند، اما من و خانوادهام ارتباطی با خانه نداریم.»